به گزارش گروه فرهنگ دفاعپرس، سیامین نشست اندیشکده ادبیات پایداری با عنوان «نقد و بررسی تصویر ایران پساانقلاب در ادبیات غرب» با حضور دکتر حسین نظری، پژوهشگر و عضو هیأت علمی دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه تهران در سالن صفارزاده حوزه هنری برگزار شد.
مباحث این نشست برگرفته از تجربیات پژوهشی حسین نظری در تألیف کتاب «بازنمایی ایران پساانقلاب (روایتهای اسارت، نوشرقشناسی و مقاومت در زندگینوشتهای ایرانی ـ آمریکایی)» بود.
حسین نظری با اشاره به تصور غیر واقعی و غیر منطقی مردم بسیاری از کشورهای غربی در مواجهه با ایران و ماهیت جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی کشورمان، اظهار داشت: این پرسش مطرح است که ریشۀ چنین تصوری چیست، و چرا در میان مردم مغربزمین چنین نگاهی به ما وجود دارد. پاسخ این پرسش را در نقد ادبی میتوان از نظریۀ شرقشناسی ادوارد سعید بهدست آورد؛ چرا که او نگاه جهان غرب به جهان شرق را در طول تاریخ از جنبۀ سیاسی بررسی میکند.
این پژوهشگر در ادامه توضیح داد: در دو دهه گذشته جهان غرب خود را جهان آزادی، پیشرفت، دانش و خرد و جهان شرق و به صورت خاص خاورمیانه و مسلمانان را مهد بیتمدنی، بیدانشی، ضد زن، ضد فرهنگ و واپسگرا و مانده در تاریخ و خرافات و با انسانهایی وحشی و خشن میداند. این نگاه به قدری در مخاطب غربی عمیق شده که حتی زمانی که واقعیت را با چشمان خود میبیند، پذیرش آن برایش سخت و دشوار است؛ به عنوان مثال، پنجاه سال است که سینمای هالیوود مسلمانان را تروریست معرفی میکند و آنها با دیدن مسلمانانی که چنین ویژگی و رفتاری ندارند، آن تصور از ذهنشان پاک نمیشود. من در بررسی این دیدگاه، هیچ اثر خاصی که قبل از انقلاب در مورد ایران نوشته شده باشد، پیدا نکردم، و در واقع در ادبیات غرب، ایران قبل از انقلاب چندان مورد توجه نبوده است.
من به سه جریان اصلی در بازنمایی ایران پس از انقلاب با بررسی و تحلیل سه کتاب «بدون دخترم هرگز» (اثر بتی محمودی)، «لولیتاخوانی در تهران» (اثر آذر نفیسی)، «یاس و ستارهها: فراتر از لولیتاخوانی در تهران» (اثر فاطمه کشاورز) اشاره خواهم کرد. روایتهای اسارت، روایتهای بعد از یازده سپتامبر و روایتهای مقاومت سه جریان اصلی بازنمایی ایران پس از انقلاب بوده است.
«بدون دخترم هرگز»، پیشتاز در رواج ایرانستیزی
روایتهای اسارت روایت زن غربی در چنگال انسان ایرانی و اسیر در ایران است. این اسارت هم اسارت واقعی است و هم اسارات استعاری. معمولاً در عنوان این کتابها از کلمه «اسارات» و یا مفهوم آن استفاده میشود؛ مثلاً «اسیر در ایران»، «زنان من، خانه من»، «بدون دخترم هرگز» و....
بتی محمودی در کتاب «بدون دخترم هرگز» تصویری از زن ایرانی ارائه میکند که هیچ ارتباطی با واقعیت زن در ایران پس از انقلاب ندارد. در این کتاب، حجاب با تحجر و خشونت همراه است و احساس ترس را القا میکند. در این کتاب از استراتژی حیوانانگاری برای دیگری استفاده میشود؛ مثلاً میگوید ایرانیها غذا را نمیخورند، بلکه مثل گرگ به آن حمله میکنند. این کتاب فاقد هرگونه ارزش ادبی است و فقط محتوایی جنجالی دارد، با این حال هیچ اثری به اندازه این کتاب در رواج ایرانستیزی مؤثر نبوده است. این کتاب به بیش از ۲۰ زبان دنیا ترجمه شده و جایزه آزادی آمریکا را از آنِ خود کرده است. در سال ۱۹۹۲ در سه قاره دنیا، با فروش دوازده میلیون نسخه، به پرفروشترین کتاب سال تبدیل شده است، و افزون بر آن به نویسندۀ آن نیز دکترای افتخاری دانشگاه میشیگان آمریکا و عنوان شجاعترین زن سال تعلق میگیرد، و او یکشبه به سلبریتی و میلیونر تبدیل میشود.
وی در ادامه عنوان کرد: عوامل مؤثر در پذیرش اثری مانند «بدون دخترم هرگز» از سوی مخاطب غربی با این میزان اغراق و خشونت و تناقض میتواند ۱. سنت ادبی با سابقه روایتهای اسارت (زنان سفیدپوست)؛ ۲. تسخیر سفارت آمریکا در ایران و ۳. اسارت به مثابه سفری معنوی باشد. آمریکاییها بعد از ورود به خاک آمریکا برای مشروعیتبخشی به کشتن سرخپوستان، روایت زنان سفیدپوست مسیحی را ـ که مورد تعرض و آزار سرخپوستان غیرمسیحی قرار میگیرند و در نهایت به خاطر ایمانشان نجات مییابند ـ مطرح میکنند؛ این روایت به سنت ادبی با سابقه روایتهای اسارت (زنان سفید پوست) و اسارت به مثابه سفری معنوی اشاره دارد. اما تسخیر سفارت آمریکا و یا به عبارتی بحران گروگانگیری طی مدت ۴۴۴ روز، بزرگترین بحران سیاسی و توهین به آمریکاییها در تاریخ این کشور به حساب میآمد. از همین رو، از روایت کتاب «بدون دخترم هرگز» استقبال میکنند. نکته مهم و تأسفبرانگیز این است که در طی چهل سال، حتی یک صفحه پژوهش و نقد علمی و معتبر درباره کتابی که افکار عمومی جهان را درباره ایران تحت تأثیر قرار داده، نوشته نشده است.
از دانشگاه علامه تا «لولیتاخوانی در تهران»
حسین نظری در ادامه گفت: بعد از ماجرای ۱۱ سپتامبر نیز اینگونه روایتها در سطحی دیگر ادامه پیدا کرد و کتاب «لولیتاخوانی در تهران» یکی از نمودهای آن است.
آذر نفیسی استاد ادبیات انگلیسی دانشگاه علامه طباطبایی سی سال پیش ادعا میکند که به خاطر عدم اعتقاد به حجاب اجباری از دانشگاه اخراج شده است. او با هفت نفر از دانشجویان بااستعدادش، در خانه خود ادبیات کلاسیک میخواند. یکی از این کتابها «لولیتا» است. «لولیتا» کتابی ممنوعه است و در آن از لولیتا دختری نابالغ که توسط پدرخواندهاش به اسارت گرفته شده، آزار دیده و مورد تعرض قرار گرفته، سخن گفته میشود.
کتاب «لولیتاخوانی در تهران» پس از این جریان به نگارش درمیآید. خانم نفیسی لولیتا را زنان ایرانی میداند که پدرخواندهشان جمهوری اسلامی است و حتی در جاهایی میگوید این پدرخوانده، حضرت امام (ره) است. خانم نفیسی از دل جلسات خصوصی ادبیات در خانهاش، جامعه زنان را در ایران تحلیل میکند و آن اتاق نشیمن برای کتابخوانی به نمونه کوچکی از ایران تبدیل میشود، و تنها وقتی دانشجویان در خانهاش حجابشان را برمیدارند به آنها نگاه انسانی میکند، اما تا قبل از آن این دختران را باهوش و خلاق و بااستعداد نمیبیند.
او در کتابش چنین بازنمایی میکند که اگر زن ایرانی میخواهد به آزادی دست یابد و هویت و خود واقعیاش را دریابد باید آثار کلاسیک ادبیات انگلیسی را بیاموزد، و به قهرمانهای آنها نگاه کند؛ آثاری که قهرمانهای آن برخلاف دین و فرهنگ و... حرکت میکنند.
نکته جالب این کتاب آن است که همه دختران به جهان غرب مهاجرت میکنند؛ یعنی آزادی واقعی را تنها میتوان در جهان غرب پیدا کرد.
گفتی است «لولیتاخوانی در تهران» در بازار ادبی آمریکا چندین سال در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار گرفت و تاکنون نیز به ۳۲ زبان دنیا ترجمه شدهاست.
«یاس و ستارهها: فراتر از لولیتاخوانی در تهران»
حسین نظری در ادامه گفت: کتاب «یاس و ستارهها» نوشته فاطمه کشاورز، استاد ادبیات تطبیقی و مطالعات ایران در آمریکا است. در طرح جلد این کتاب تصویری است که اتفاقاً زن ایرانی در آن سرکوب نشده و مشارکت اجتماعی فعالی دارد، البته این مشارکت و فعال بودن با معیار نویسنده منطبق است. «یاس و ستارهها»، از معیارهای دوگانه تاریخ ایران و جنگ و مسأله زنان در ایران و آمریکا سخن میگوید و جدیترین اثری است که در اینباره نوشته است. این کتاب بسیار عمیقتر از کتاب «بدون دخترم هرگز» است و تصویری که در آن ارائه میشود پیشفرضهای جامعه غربی را به چالش میکشد.
تنها راه مبارزه؛ تولید روایتهای بومی تراز جهانی
این نویسنده در پایان چنین نتیجهگیری کرد که تنها راه مبارزه با این روایتها، تولید روایتهای بومی تراز جهانی است و اگر خودمان به تولید روایتهای درست و جهانی نپردازیم دیگران بدون شناخت فرهنگ و جغرافیای ایران دست به چنین کاری خواهند زد و اگر دفاعی هم صورت گیرد به بدترین شکل آن خواهد بود.
این پژوهشگر تأکید کرد: وصل شدن به شبکه جهانی بسیار مهم است و یکی از دلایل اینکه من کتاب «بازنمایی ایران پساانقلاب» را به زبان انگلیسی نوشتم این بود که توسط مخاطبان جهانی دیده شود و در دسترس باشد. البته ما قصد داریم این کتاب را به زبان فارسی ترجمه کنیم تا هموطنان داخل ایران هم بتوانند به مطالعه آن بپردازند.
انتهای پیام/ 121